1. «اروینگ گافمن» جامعهشناس آمریکایی، زندگی را به مثابه صحنه نمایش میبیند که هرکس سه وضعیت را در آن تجربه میکند؛ 1. حضور فرد در جلوی صحنه؛ که فرد همه تلاش خود را میکند در آنجا به بهترین شکل ظاهر شود. 2. پشت صحنه؛ که فرد همه آمادگی خود را برای جلوی صحنه، در آنجا انجام میدهد؛ مثلا یک استاد دانشگاه ممکن است روز ارایه کلاس در جلو دانشجویان، خود را یک علامه دهر نشان دهد که به مطالب تسلط کامل دارد اما او شب قبل از کلاس در پشت صحنه ساعتها به مطالعه و تحقیق مشغول بوده تا جلو صحنه را به خوبی مدیریت کند. 3. علاوه بر این گافمن از بیرون از صحنه هم یاد میکند که در آنجا فرد بیشتر «خود واقعی«اش را بروز میدهد.
2. در خصوص شهرتطلبی این روزها بیشتر انسانها ترجیح میدهند در فضاهای مجازی به طرق مختلف خود را نمایش دهند. این نمایش میتواند «خود واقعی» یا «خود نمایشی» یا «خود آرمانی» فرد باشد. مثلا اگر فردی توانسته به خوبی با توپ رو پایی بزند آن را در جلو صحنه پیج اینستاگرامش نمایش میدهد. وقتی فالورها با دیدن او به وجد میآیند و لایک میکنند، او احساس رضایت میکند که در اینجا «خود نمایشی» بیشتر از «خود واقعی» بروز میکند. البته بوجود آمدن این بستر یعنی گسترش شبکههای اجتماعی باعث شده حتی سلبریتیها نیز با ایجاد صفحه اختصاصی، مخاطبان و علاقهمندان را به سمت خود بیشتر جذب کنند. لذا به نوعی هم جوانان به این فضاها نیاز دارند و هم سلبریتیها لایکهای بیشتر را طلب میکنند.
از زاویه دیگر میتوان گفت این روزها «شهرتطلبی» نوعی سنگر گرفتن فرد پشت خاکریز فرار از همه کمبودها و نادیده انگاشتنها است. در تحقیقی در این خصوص در گفتوگو با یک جوانی که توانسته بود با ایجاد یک پیج موسیقی یک میلیون فالور به دست آورد چنین مطلبی عنوان شد: «این روزها ما در جامعه کمتر دیده میشویم. هیچ امکانی هم برای بالا رفتن از پلههای ترقی وجود ندارد. اینک فضای مجازی این امکان را میدهد که به جای دنیای واقعی، در آنجا دیده شویم.» از این رو، شهرت در فضای مجازی، هم کمبودها و خلاءهای دنیای واقعی را پوشش میدهد، هم ما را به هم قطارانمان نزدیک میکند.
3. میل به دیده شدن و مشهور شدن در اکثر مردم وجود دارد. اما این روزها این موضوع به شکل یک تب و وضعیت مسریگونه در بین همه اقشار جامعه درآمده است. به طوری که نشانههای بروز یک بیماری جمعی را دارد. در این خصوص مهمترین دلیلی که میشود مطرح کرد مسأله «ضعف عزت نفس فردی و جمعی در جامعه» است. اینکه یک فرد چقدر خود را میشناسد و خود را دوست دارد و میتواند از خود احساس رضایت و خوشایندی داشته باشد، موضوع بسیار مهمی است.
با توجه به اینکه ما اساسا پنداره مثبتی از خود نداریم در پی ایجاد شرایطی هستیم که آن را جبران کنیم. حال فردی که مثلا دوران کودکی نامناسبی را گذرانده یا آغوش گرم والدین را تجربه نکرده است با گرایش به دیده شدن و شهرتطلبی، همه گذشته را با نمایش جدید از خود، جابهجا میکند. در واقع فرد با انتخاب جدید خود، گذشته را کمرنگ میکند.
4. نکته دیگر در این خصوص گرایش به ثروتمند شدن و دسترسی به قدرت و پیدا کردن پرستیژ اجتماعی بالا است. وقتی در جامعهای معیار پیشرفت «پولدار شدن به روشهای آسان» باشد و جوانان با شنیدن مثلا قراردادهای فلان فوتبالیست حرفهای بلافاصله خود را با آن ستاره مقایسه میکنند؛ این طبیعی است که میل به شهرت در آنان نیز تقویت شود. حال اینکه «از چه طریقی میشود مشهور شد؟» خود، پرسش مهمی است. اما در دسترسترین و آسانترین راه برای جوانی که هیچ ندارد حضور در فضای مجازی و ایجاد فضایی برای خودنمایی، همه چیز تلقی میشود.
5. به طور کلی یکی از ویژگیهای عصر مدرن ایجاد «سراب شهرت» و «سوپر استار شدن» است که بطور مرتب در انیمیشنها و فیلمهای ایرانی و خارجی تبلیغ میشود. البته ناگفته نماند، گفتمان «عامه پسندی» این شرایط را تسهیل کرده است. بر همین مبنا، این روزها هرکس بدون تمرین جدی موسیقی میتواند خواننده شود و بدون سیاه کردن زیاد کاغذ میتواند کتاب شعر و داستان چاپ کند. در این «فضای پاپیولار شده» شبکههای اجتماعی صحنههای نمایش خوبی برای رشد یک شبه فرد است. در چنین شرایطی انسان به معنای «انسان» فراموش میشود .
هر چند روشن است که شهرت همیشه حس خوبی در انسان ایجاد میکند اما باید از روزی ترسید که اگر فضا برای رشد انسانهای خلاق مثبت وجود نداشته باشد، انسانهای توانمندی که راه رشد به هنجار پیدا نمیکنند به کدام سمت خواهند رفت؟ آیا امکان رشد و بازتولید هیتلر و استالینها در همین شبکههای اجتماعی وجود ندارد؟ باید با دیده شک و تردید و کمی احتیاط به این موضوع نگریست.