ولی گاها همان دوران نیز می تواند در پناه غفلت ها و بی توجهی بزرگترها و سوء مدیریت برخی فرماندهان ،شیرنی ها را به تلخکامی مبدل و سرباز خانه ها ،یعنی همان جایی که می توانست قوام دهنده بهترین دوران زندگی بشر محسوب شود ،به مکانی برای عقده گشایی تبدیل شده ،وآنجا برای همیشه پرونده زندگی انسانها بسته شود. راستی چرا؟!
چرا جایی که باید محل انسان سازی ،دوست یابی و کوره ای برای پختن آدمها برای تداوم راه پر پیچ وخم زندگی به حساب آید ، به مکانی برای تسویه حساب تبدیل شود تا بهترین دوستان به روی هم سلاح کشیده ،ماشه بکشند و همقطاران خود را در آنی در خونشان بغلطانند !؟ واقعا مشکل کار کجاست ؟ خانواده ها ؟ فرماندهان ؟ یا جامعه ؟!
هنوز در همین دور وبر ما هستند خانواده هایی که رخت عزای پرپر شدن ،بهترین سرمایه های امنیتی این مرز وبوم را از تن خارج نکرده اند ،سرمایه ارزشمندی که بدلیل اهمال ،سهل انگاری و نادیده گرفتن اصول برخورد با سرباز ! حادثه تلخی رارقم زد تا سازمانی بهترین سرمایه انسانی خود را از کف داده ، پدر ومادری حاصل عمر خود را از دست داده و حسرت بابا گفتن را دل دختر خردسالی بگذارد! بله چند ماه پیش در همین استان ما ،سرباز وظیفه ای ،سینه فرمانده اش را هدف سلاح خود قرار داد وبا کشیدن ماشه آن ،این همه تلخی را به بار آورد !
روز گذشته هنوز ایران وجهان از شوک حملات تروریستی ،گروهک خبیث افراطی داعش خارج نشده و مردم استان ایلام در انتظار به آغوش کشیدن پیکر پاک شهید " علی قلی زاده " بودند که ناگاه یک خبر تلخ دیگری دال بر کشته شدن دو سرباز و مجروح شدن دو نفر دیگر در یکی از یگانهای نظامی ،شوک جدیدی بر مردم استان وخانواده ها وارد نمود و این خبر در صدر اخبار رسانه ها ،شبکه های اجتماعی و حتی اخبار رسانه های بین المللی قرار گرفت .
اخبار این بود که "سرباز وظیفه ای در یکی از مراکز نظامی استان ؛به روی هم قطاران خود سلاح کشیده و بعد از کشتن یکی از همقطاران خود ومجروح نمودن دو نفراز آنان ،خود را نیز کشته است "یعنی باردیگر کشته ومجروح شدن چهار نفر آن هم توسط یک همسنگر و همقطار !وجالبتر و البته معمولی ترین علت وقوع این حادثه تلخ که توسط مسئولین یگان معرفی شده است ،بازهم چیزی نیست جز " مشکلات خانوادگی یا روانی سرباز ".
مشابهت چرایی کشته شدن یکی از فرماندهان نظامی و زخمی شدن یکی از درجه داران توسط یک سرباز در سال گذشته و اتفاق تلخ روز گذشته در یکی دیگر از مقر های نظامی استان ،باید بعنوان یک تلنگر و بیدارباشی جدی برای فرماندهان ،مربیان آموزشی ، معاونتهای بازرسی و نیروی انسانی یگانهای نظامی به حساب آید ،لازم است با تجدید نظر در روشها و عبور از تئوریات وکاغذ بازیها ،کمی نیز عملگرایانه به وقایع و مشکلات موجود در یگانهای نظامی بپردازند.
به طور قطع در هر یگانی معاونت بازرسی وایمنی وظیفه نظارت وبررسی مسایل ومشکلات نیروی انسانی کادر وظیفه را برعهده دارد وبراساس دستورالعمل های موجود در هر ماه نیز یک روز بعنوان روز ایمنی و کاهش آسیبها و حوادثی نظیر دگر زنی وخود زنی نامگذاری شده است ،باوجود چنین معاونتی و اینکه بخشی از وظیفه آنان رصد و بررسی مسایل و مشکلات روزمره سربازان اعم از مسایل ومشکلات خانوادگی ،روانی و...و اقدام علمی وعملی برای کاهش این حوادث عنوان شده است ،چرا باز هم شاهد وقوع حوادث تلخ اعلام شده ای نظیر دگر زنی های اخیر و سایر اتفاقات مکتوم مانده در مقرهای نظامی هستیم؟
آیا واقعا بهتر نیست بجای ارایه گزارشات عملکرد خلاف واقع ،کمی منطقی تر وجدی تر به مقوله کاهش حوادث وافزایش ایمنی مقرها وبهبود شرایط پرسنل پرداخته تا بروز اینچنین اتفاقات ناگواری ایام را بر مردم تلخ ننماید و خانواده هایی را عزادار نکند؟
آیا بهتر نیست مدیران و متخصصین حوزه روان شناسی سربازان وپرسنل کادر مقرهای نظامی، قدری جدی تر وعلمی تر به مقوله مسایل روانشناسانه ورود کرده وبا شناسایی عوامل تنش زا در مقرها وهمچنین با تست مرتب ومستمر نیروها و شناسایی نیروهای مساله دار از حیث روانی ،تدابیری بیاندیشندتا از تحویل سلاح به نیروهای اینچنینی ممانعت به عمل آید ،آیا زمان آن نرسیده است کمبود نیرو برای استفاده در پستهای نگهبانی به بهانه ای برای نادیده گرفتن ممنوعیت بکارگیری سربازان معاف از رزم یا دارای مشکلات روانی مبدل نشود؟ واقعا تا کی باید اینچنین اتفاقات تاسف بار ،سرباز ،ماشه سلاح و کشتن همقطاران را به نظاره بنشینیم ؟