محمدصادق کلبادی- اگر همین چند ماه پیش ، درست قبل از آنکه کرونا ویروس این موجود چند میکرومتری به جان بشریت بیافتد، از به محاق رفتن انسانیت در زمانه مدرن و از کالایی شدن مناسبات انسانی و اجتماعی، از اینکه چگونه ارزش انسان به میزان قدرت خرید و حساب بانکی او تقلیل یافته سخنی به میان میآمد یا به ناسازگاری با جهان مدرن متهم میشد و یا در بهترین حالت با برچسب اندیشههای تاریخ مصرف گذشته و مارکسیستی مواجه میشد. اما تجربه چند ماهه زیست در قرنطینه و فاصله فیزیکی از جهان پیرامون، پرده از بسیاری حقایق ریز و درشت برداشت و پشت پرده غرق شدگی انسان مدرن در افیون سرگرمی و فقیر شدگیِ روزانه انسان به بهای مصرف و به تبع شکمهای ورم کرده و فربه بازیگران و بازیگردانان این نمایش مدرن- آنها که قواعد بازی در این زمانه را خوب آموخته اند- آشکار کرد.
از این حیث باید مدیون این موجود ناچیز اما ویرانگر بود که اگرچه در برخورد با نوع بشر به طرز ظالمانهای دموکرات عمل کرده است و راه گریزی برای احدالناسی باقی نگذاشته اما بخوبی نشان داد آنها که تا دیروز در سطوح میانی و پایینی سیستم تقسیم کار اجتماعی نوین قرار داشتند و در مقابل کار و زحمتشان وعده توانایی تهیه وسایل رفاه و آسایش به آنها داده میشود و محکوم به کار بیشتر و سود کمتر بودند و با افیون مصرف و سرگرمی دلخوش به بقا و ادامه تلاش، خطر بیشتر از همه تهدیدشان میکند.
آنها به لطف سیستم اقتصادی مبتنی بر کار از تو ، سود برای من، باید میان جان و نان یکی را برگزینند که در نهایت محکوم به انتخاب دومی هستند، چرا که صاحبان ثروت و سرمایه و کمپانیها و تجارتخانههای بزرگ آنها که سالیان سال است بیشترین بهره و سود را از کار آدمیان میبرند، نمیخواهند چرخ کارخانهها و پروژه ها و مال ها و همه آن چیزها که روی سودهای کلانش حساب ویژه باز کرده بودند ، از کار بیافتند یا بخوابند .
برای این طبقه، سایرین و دیگری چیزی بیشتر از ماشین یا ابزار تولید نیست و در بهترین حالت با صدقههای نمادین و ژستهای انسان دوستانه، لقمهای را برای بخشی از آنها که زیر آوار زیاده خواهیهایشان کمر خم کردهاند میبخشند.
دولت ها هم که عموما با اولویت قراردان منافع سرمایه داران در این ماجرا سهیماند. همین سیستم حتی به جنگلهایی که ریههای زمین بودند نیز رحم نکرد و با نابودی آنها بجایشان آسمان خراشها و کارخانههای آلاینده اما پر سود را بنا کرد و صدها گونه گیاهی و حیوانی را هم به نابودی کشاند.
از سویی تمامی مناسبات اجتماعی و اقتصادی دنیای مدرن بر همین اساس بنا نهاده شده است و راه پس و پیش وگریز از این شرایط برای هیچ جامعهای باقی نمانده است. اما در جهان کرونازده بیآنکه همچون گذشته وعده سرگرمی و مصرف، آدمی را بر سر ذوق آورد ، برای بقا مجبور به حضور در میانه نبرد جان و نان میشود.
حال آنکه در این زمانه، افیون سرگرمی و مصرف دیگر هیچ کارکرد و جذابیتی برای انسان ندارد چرا که این بار حیاتاش مستقیم به مخاطره افتاده است. برای انسانی که حیاتش با کوچکترین ارتباط فیزیکی با جهان پیرامونش تهدید میشود، دیگر سینما و فوتبال و کالای لوکس و قدرت خرید آن به چه کار میآید ؟
امروز، تعطیلی همه آن سرگرمیهایی که انسانیت را به مسلخ مصرف کشانده بود مبین آن است که تا پیش از این، انسان برای هر آنچیزیکه در نبودش جهان یک آخ هم نمیگوید و در عوض زمین و آسمان نفسی هم تازه کردهاند و در زندگی انسان بدون آنها کوچکترین اختلالی ایجاد نمیشود، چقدر کار کرده و زحمتکشیده و عرق ریخته، چقدر در هواداری از بازی رنگها و قرمز و آبیها فریاد کشیده ، چقدر بازیگران صحنه نمایش سرگرم کننده اما کم فایده صنعت سینما و مد و لباس و زیبایی و فوتبال و... را با حمایت و توجه و پرداخت همان دست مزد ناچیزش به عرش و ثروت رسانده بطوری که دیگر دست خودش هم به آنها نمیرسد و لحظهای دیدار یا عکس یادگاری با آنها برایش به رویایی دست نیافتنی تبدیل شده است؛ درست مثل قرنها پیش که بشر خود به پول ارزش داد اما امروز پول است که به او ارزش میدهد! و در نهایت با وعده سرگرمی و مصرف، ناخواسته این سیستم را روز به روز فربهتر کرده است. اما به محض آنکه حیات بشر به مخاطره افتاد دیگر همه این وعدهها موضوعیت و اعتبار و اهمیتشان را از دست دادهاند.
در شرایط کنونی تمامی بازیگران آن سیستم خودخواه اقتصادی کارایی خود را از دست دادهاند. حال فرض کنیم که این شرایط برای مدتها باقی بماند، چه خواهد شد؟ نور همه آن ستارگانی که با هواداری و فریادها و حمایتها و پولهای مردم، صاحب جزیرههای اختصاصی و ویلاهای چند میلیاردی شدهاند تا ایام قرنیطنه را آنجا سپری کنند، برای همیشه خاموش خواهد شد و خواهیم دید که بدون همه بازیگران و بازیگردانان صنعت سرگرمی هم جهان به حیات خود ادامه خواهد داد.
بشر میبیند که بدون همه اینها هم میشود زنده ماند و زندگی کرد به شرط آنکه فقط پاکیزگی پیشه کند! فقط میماند غمِ نان ! غمی که دولتها مسئول مستقیم آن هستند.
تحلیل آنکه این روزها چقدر دولتها در دستگیری از همان قشری که سهمش کار بیشتر است و سود کمتر و دغدغه معیشت و بقا در این سیستم آنها را بیهراس از مرگ به خیابان و شکستن فاصلههای فیزیکی کشانده، موفق عمل کردهاند بماند برای سیاست پیشگان.
اما ای کاش فردای رهایی از تهدید کرونا، انسانها به خود بیایند و این ایام را به یاد بیاورند که چگونه زندگی را در راه فراهم کردن وسایل رفاه و آسایش فنا کردهاند و خود جلوتر از دولت ها معادلات گذشته را بر هم زنند و راه تازهای برای کرامت انسانی باز کنند.