خوشه صنعتی
خوشه صنعتی به مجموعهای از کسب وکار (Enterprises) اطلاق میشود که در یک منطقه جغرافیایی و یک گرایش صنعتی متمرکز شده و با همکاری و تکمیل فعالیتهای یکدیگر به تولید و عرضه تعدادی کالا و خدمات میپردازند و از چالشها و فرصتهای مشترک برخوردارند.
عموماً خوشهها تعداد زیادی واحدهای اقتصادی خرد، کوچک، متوسط، و حتی بزرگ را در میگیرند که از نظر جغرافیایی این واحدها میتوانند در سطح روستا، شهر و یا شهرستان پراکنده باشند. بدین ترتیب، مشخصه خوشههای صنعتی، تمرکز جغرافیایی، همکاری در تکمیل فعالیتهای یکدیگر، تولیدات و خدمات مشترک و همینطورچالشها و فرصتهای مشترک است.
یک خوشه صنعتی نه فقط شامل واحدهای کسب و کار (Enterprises) که تولیدات و با خدمات مشخص خوشه را تولید و ارایه میکنند، بلکه بعلاوه تأمین کنندگان مواد اولیه، پیمانکاران فرعی، خریداران، صادرکنندگان، تأمین کنندگان ماشین آلات نهادهای مختلف پشتیبان، مشاوران خدمات عمومی، واحدهای مربوط به سیستم حمل و نقل و سایر تأمین کنندگان که تولید در خوشه را از فعالان مثل اتحادیهها، گروهای همیاری، تعاونیها، NGOها که ترغیب کننده کسب وکار بخشهای مختلف خوشه هستند نیز قرار میگیرند. به مجموعه اشاره شده ذینفعان خوشه گفته میشود.
تقسیم بندیهای مختلفی در مورد خوشه صنعتی وجود دارد از جمله خوشهها را میتوان بر اساس نوع تولیدات یا خدماتی که ارایه میدهند، دسته بندی نمود. در یک تقسیم بندی دیگر، خوشهها را بر اساس پویایی، استقرار و پوشش جغرافیایی به خوشههای صنایع محلی (Local) که فقط بازارهای محلی را پوشش میدهند. خوشههای وابسته به صنایع طبیعی محلی (Natural resource – Depend industries) که فعالیتشان به صنایع و نهادهای مناطق محلی استقرار وابسته است و خوشههایی که اساساً وابسته به محل استقرار خود از نظر محیط کسب و کار نیستند و به آنها خوشههای تجاری (Traded industries) اطلاق میشود بخش بندی مینماید. در یک دسته بندی دیگر خوشهها را میتوان از نظر میزان توسعه یافتگی در منحنی عمرشان به خوشههای جنینی، شکل یافته در مرحله توسعه و توسعه یافته تقسیم نمود. دسته بندی دیگری نیز با توجه به سطح و نوع تکنولوژی خوشهها وجود دارد که بر اساس آن خوشهها به Tech، Hightech، Lowtech، Medium سنتی و هنری تقسیم میشوند.
اندازه بزرگی خوشه در جزب نیروی کار متخصص تأمین کنندگان و نهادها، تعیین کننده بوده ومی تواند تأثیر مثبتی بر افزایش بهره وری واحدهای عضو خوشه داشته باشد، با این حال هنوز اندازه خوشه به عنوان یک مشخصه و معیار اصلی در موفقیت ان نشده است. موارد متعددی از خوشههای فعال در سطح جهانی وجود دارد که در عین موفقیت، تعداد واحدهای کمی را در بر داشته اند به عنوان مثال، بک خوشه موفق صنعت چوب در اتریش وجود دارد که واحدهای آن کمتر از یک دو جین میباشد.
اگر چه دولت، مسئول مستقیم توزیع منابع توسعه در درون خوشهها نیست، اما توسعه خوشههای صنعتی به دلایل متعددی برای مدیران اقتصادی سیاستگذاران اهمیت دارد از جمله اینکه:
۱- خوشههای صنعتی میتوانند موتور محرکه اقتصاد ملی و منطقهای باشند، چرا که در نتیجه توسعه خوشهها بنگاههای درون خوشهها باز الی بیشتر و استفاده تخصصیتر از امکانات و الویدهای موجود کار میکنند و باز زمانی واکنش انها نسبت بهد بازار کمتر از حالتی خواهد بود که به صورت انفرادی کار میکنند از سوی دیگر بنگاهها و مراکز تحقیقاتی مرتبط به سطح جدید و بالاتری از توان نوآوری میرسند.
۲- امر توسعه بنگاهای بخش خصوصی در قالب توسعه خوشهای به دلیل افزایش همکاری و انجام فعالیتهای مشارکتی، دارای بازدهی بیشتری است. همچنین هزینه مداخله دولت در سطح تک تک واحدها بسیار زیاد و راندمان آن بسیار پایین است به علاوه در صورت موفقیت فرآیند توسعه یک خوشه، این فرایند الگوی مناسبی برای تسری و تعمیم بسیاری مناطق و خوشهها خواهد بود وجه بارز موارد فوق الذکر تمرکز بخش سیاستگذاری بر توانمند سازی به جای مداخله مستقیم و در نتیجه پایایی و پایداری توسه حاصل این روش است. انتخاب صحیح خوشهها، باتوجه به حجم از گزاری انها بر اقتصاد منطقهای و ملی میتواند تأثیر قابل توجهی بر موفقیت سیاستگذاران در این عرصه داشته باشد.
۳- سیاستهای سطح صنعت، متناسب با یک رشته صنعتی خاص بوده و دارای ابعاد حدود جغرافیایی نیست. به علاوه یک رشته صنعتی مثل نساجی و یا صنایع فلزی در بر دارنده زیل و رشتهها و محصولات متعددی است. حال آنکه یک خوشه صنعتی را دنبال نمایید. در حالی که سیاستهای سطح صنعت منبعث از برنامهها و مبنی الویتهای ملی و برای یک صنعت خاص طراحی میشوند سیاستهای توسعه خوشهای باید به گونهای انعطاف پذیر ظرفیت توسعه خوشهها را مبنی بر رویکرد ملی، اما در سطح منطقهای و محلی ارتقاء دهند و بنابر این این دو با تأثیر متقابل، همدیگر را تقویت میکنند.
۴- رویکرد بنیادی در توسعه خوشههای صنعتید به عنوان یک سیستم اقتصادی، اجتماعی و صنعتی مبنی بر پایه توانمند سازی Empowerment و یا پایایی sustainability است در توانمند سازی کوشش میشود قابلیتهای خوسهها مبنی بر هنجارهای خود خوشه شکوفا میگردد بنابر این زمینهها ة. بسترها و فرصتهای لازم برای توانمند شدن، فراهم میگردد.
اما همه این موارد به گونهای صورت میگیرد که در دراز مدت، زینفعان خوشه بتوانند خود را راهبردی کرده وبدون اینکه نیاز به مداخله مستقیم خارجی، خود را مدیریت کنند این امر، مستلزم آموزش و مشارکت ذینفعان در مراحل مختلف فرآیند توسعه خو. شه و ممارعت سعی و خطای ذینفعان خوشه در عمل است در این صورت میتوان به پایا بودن فرآیند و ساختارهای شکل گرفته در خوشه، به صورت پویا و امیدوار بود.
اهمیت خوشه
خوشه کسب و کار بشر ساخت نیست. یعنی همانند روستایی است که با طراحی اولیه کسی ایجاد نمیشود. بلکه بر اساس مزیتهایی که در یک منطقه وجود دارد بطور خود به خود و به تدریج شکل میگیرد با این پیش فرض میتوان نتیجه گرفت که شکل گیری خوشه در هر منطقه بیانگر وجود مزیتهایی مثل دسترسی به مواد اولیه وجود نیروی کار متخصص یا ماهر، دسترسی به بازار مصرف، وجود زیر ساختهای مناسب و ... است. وجود این مزیتهای منطقه باعث شکل گیری خوشهای میشود که در طی زمان (و یا گذر تاریخ) قابلیت عرضه محصول یا خدمت را به طور بهینه (و احتمالاً در رقابت با سایر تولید کنندگان مناطق دور و نزدیک دیگر) داشته است.
بدین ترتیب شکل گیری و ادامه حیات خوشه در یک منطقه خاص و پایداری آن در مقابل نوسانات اقتصادی، اجتماعی و صنعتی محیط میتواند مبین این باشد که وجود مزیت نسبی است. نکته مهم آن است که اغلب خوشههای کسب و کار به دلیل مواجهه با بازارهای محلی و ملی و عدم آشنایی با بازارهای بزرگتر از یکسو و فقدان سطح مناسی از سرمایه اجتماعی از طرف دیگر، دارای قابلیت کافی برای بهره مندی از همه قابلیتهای خود نیستند. بنابراین در صورتی که قابلیتهای خوشهها مبتنی بر هنجارهای خودشان و در ارتباط با محیط بازار بزرگتر ملی و جهانی شکوفا شوند، میتوان انتظار داشت که منطقهای که در آن مستقر هستند نیز از رونق اقتصادی – اجتماعی برخوردار گردد. این امر پایه توسعه اقتصادی مبتنی بر خوشههای کسب و کار (economic based –Cluster) است که اخیراً در تعدادی از کشورهای موفق دنیا بکار گرفته شده است.
کارکرد خوشه
اساساً انقلاب صنعتی منجر به ظهور صنایع بزرگ گردید. اما بتدریج الزامات تکنولوژیک موجب توجه به صنایع کوچک حتی به عنوان تامین کنندگان صنایع بزرگ گردید. از سوی دیگر در اغلب کشورهای دارای عقبه تاریخی، به طور سنتی صنایع کوچک و بصورت دستی و محلی وجود داشته اند که کم و بیش به حیات خود ادامه دادند.
پس از انقلاب صنعتی، ملاک سنجش در توجه به صنایع بزرگ مقیاس اقتصادی تولید بوده است. یعنی هرچه قدر تولید در مقیاس بزرگتری صورت میگرفت، به دلیل استفاده کار آمدتر از داراییها اقتصادیتر شناخته میشد. این همان نکتهای است که بنگاهای کوچک و سنتی و دستی در آن دچار ضعف جدی هستند. اما به تدریج این وقوف ایجاد شد که ایا مقیاس اقتصادی فقط در بخس تولید که بنگاهای کوچک در ان دارای ضعف هستند دارای اهمیت است.
در دههای اخیر این رویکرد مورد توجه قرار کرفت که در صورتی که بتوان مقیاس اقتصادی در بخش حلقههای دیگر کسب و کار را مورد توجه قرار داد، مسئله در تولید قابل حل است.
فروش، بازاریابی، حمل و نقل و انبارش فرآوری، طراحی، مواد
سه عبارت دیگر، در صورتی که بتوانیم بازاریابی را در مقیاس اقتصادی مناسب انجام دهیم (که عموماً مورد نیاز بازارهای بزرگ است) امکان تولید محصول به طور مشترک برای بنگاههایی که شبیه به هم و در کنار هم قرار دارند، و وجود دارد. اما به طور بدیهی نیازمند ساز کارهایی نیز بنا به اقتضاء خواهد بود.
عموماً مشکل بنگاههای کوچک این است که به طور مجزا اقدام به کسب و کار میکنند و بنا بر این امکان ورود به بازارهای بزرگ را که مشخصه زندگی مدرن است را ندارند به عبارت دیکر در تولید و عرضه محصول MasiCritical ایجاد نمیشود. به همین ترتیب است حوزههایی مثل D&R و طراحی و ... این نقطه آغاز بسیاری از کارکردهای دیگر مورد توجه در بحث خوشههای کسب و کار است. در توسعه خوشهها کوشش میشود در پاسخ به اقتضائات محیطی در طرف تقاضاءساز و کار شکل یافته در خوشهها منعطف شده و هماهنگی لازم در انها ایجاد شود.
برای این امر نمیتوان توسعه را از تزریق نمود. بلکه میبایست مبتنی بر هنجارهای هر منطه (خوشه) اقدام به توانمند سازی پایا نمود بکونه ابی که خود فعالان خوشه به سطح مناسبی از کار آمدی برسند و خود مدیریت نمایند. هر جقدر توانمندی فعالان عضو خوشه بیشتر شود، همگرایی بیشتری در انها ایجاد میشود و این امر منجر به فعالیتهای مشارکتی میشود که به تدریج در قالب شبکههای متعدد (مثل تشکلهای اقتصادی محلی ولی متعدد) میشود به همین دلیل یکی از معیارهای توسعه یافتگی، تعداد شبکههایی است که به طور خود به خودی (و نه بصورت متمرکز یا دستوری) شکل یافته اند.
مزایا و فواید خوشهها
در توسعه منطقهای و محلی به لحاظ جنبههای اقلیمی، و فرهنگی و ...، توسعه اقتصادی به عنوان نقطه ورود در نظر گرفته میشود و فرض بر آن است که میتوان در این حالت توسعه همه جانبه را انتظار داشت از منظر کاربردی همراه با توسعه خوشه صنعتی، توسعه متوازن در حوزههای دیگر زندگی در محدوده خوشه نیز اتفاق میافتد. چرا که توسعه خوشه بر هنجارهای منطقه استوار است، اما به هر حال در کنار ظرفیت سازیهای پایهای و کار بردی که محور توسعه هستند، دستاوردهای مناسبی نیز حاصل مورد انتظار است. از جمله افزایش درامداقتصادی آحاد جامعه و منطقه، افزایشسطح دانش و مهارت و افزایش سطح آگهی وسرمایه اجتماعی (که پایههای برنامههای توسعه خوشهای هستند) افزایش بنگاههای کسب و کار، نوآوری و خلاقیت، افزایش تعداد شبکههای کسب و کار در پاسخ به تقاضای محیط، افزایش اشتغال بهبود جدی در سطح رفاه جامعه و.
برنامه توسعه خوشهای
برنامههای توسعه خوشهای معمولاً شامل چند گام مشترک است
• شناسائی همه خوشههای صنعتی موجود در کشور. این کار معمولاً با اجرای پروژه تهیه نقشه کشوری خوشههای صنعتی و مطالعه فراگیر آنه به اجرا در میآید
• انتخاب خوشههای دارای الویت جهت مداخله توسعهای
• انتخاب فرد شایستهای برای عاملیت توسعه خوشه و آموزش تخصصی فرد
• آغاز پروژه توسعه خوشهای
پروژه توسعه خوشهای
پروژه توسعه خوشه صنعتی، کوششی برنامه ریزی شده است که توسط یک موسسه توسعهای (از ردرون یا بیرون خوشه) با همکاری و کمک نهادهایی مختلف محلی جهت ارتقاء سطح پویانی یک خوشه و بهبود قابلیت رقابت پذیری آن واجرا در میآید.
یک پروژه توسعه خوشه از یکسو بر ارتباطات. درونی بخشهای مختلف خوشه تمرکز کرده و از سوی دیگر به زنجیره ارزش اقتصادی که خوشه صنعتی مورد نظر بخشی از آن است، توجه دارد بنابر این سعی میکنند از ناأ مین مواد و نهادهای اولیه گرفته تا ارائه محصول به مصرف کننده نهایی را به مسیری صحیحتر هدایت و راهبری نماید وبنابراین در این فرایند ضمن توجه به روندها و سناریوهای بین المللی، ملی و سطح صنعت، بر مشکلات موجود و مسیرهای توسعه خوشه تأکید میشود. معمولاً خوشههای دارای یک یا چند مشکل یا گلوگاه اصلی هستند و این گلوگاهها میتوانند در حوزه تکنولوژی، بازار، سطح سرمایه اجتماعی و اعتماد، کیفیت و ... باشد. شناسائی صحیح و کامل مسائل مبتلا به خوشه و طراحی بهترین را هکارهای مبتنی بر مشارکت، پیش نیازهای اصلی توسعه یک خوشه است.
مسئولیت اجرائی یک پروژه توسعه خوشهای
معمولاً پروژههای توسعه خوشهای با مسئولیت سازمانهای توسعهای دولتی، عمومی و گاهاً فعالان درونخوشه صورت میگیرد مسئولیت مستقیم راهبردی یک پروژه توسعه خوشهای بر عهده عامل توسعه خوشه (AgentDevelopmentCluster) است. عامل توسعه خوشه عموماً فردی است با تحصیلات دانشگاهی مرتبط (ترجیحاً مهندسی صنایع، اقتصاد و مدیریت) و تجربه کافی (حداقل ۴-۵ سال) درمعاونت صنایع کوچک و متوسط که دارای قابلیت رهبری، ایجاد ارتباط مثبت و اثر بخش، قدرت تحلیل اقتصاد کسب و کار، آشنا به رویکردهای کل گرا و سیستمی، توان حل تعارضات، روحیه پویا و فعال و ترجیحاً دارای سن ۵۰-۳۰ سال.
گامهای اصلی پروژه توسعه خوشهای
اگر چه در مدلها و روشهای مختلف توسعه خوشهای از اصطلاحات و فازهای مختلفی یاد میشود، اما اغلب روشها بویژه روشهای که به خوبی در مناطق مختلف جهان به اجرا در آمداند، با طی مراحل یا گامهای اصلی زیر به اجرا در میآیند:
• انجام مطالعه شناختی
• اعتماد سازی و ارتقاء سطح سرمایه گذاری
• حصول چشم انداز مشترک
• تدوین برنامه عمل
• پیاده سازی
• خروج
زمان مورد نیاز برای اجرای یک پروزه توسعه خوشهای
مدت زمان اجرای پروزه کاملا وابسته به حصول زیر مجموعههای خوشه به سطحی از توانمندی است که بتوانند بصورت مشارکتی و نهاد ینه شده مسائل پیش روی خود راشناخته و مدیریت نمایند. با توجه به مشخصات منحصر به فرد هر خوشه و ضرورتهای اختصاصی آن، فرایند توسعه خوشه نیز به زمانهای متفاوتی نیاز دارد، اما معمولاً اجرای این پروژهها بیش از ۳ سال طول میکشد. به عبارت دیگر عامل توسعه خوشه پس از اجرای پروژههای فراگیر مورد نظر و ارتقاء سطح خوشه، آنگاه که احساس نماید خوشه به سطح مناسبی از پویایی یا (Sustainable) رسیده است اقدام به اعلام پایان پروزه و خروج از خوشه مینماید.
بهرام هاشمی
دانشجوی دانشجوی دکترای مهندسی صنایع
مدیر ومشاوربنگاههای اقتصادی
مدرس وکارشناش ایجاد وتوسعه کسب وکار