همانطور که در مسأله فرهاد مجیدی، مأمور نیروی انتظامی به وظیفه قانونی خود عمل کرد، رؤسای صداوسیما نیز باید با تدبیر و آیندهنگری راه صواب را تشخیص دهند. فردی که قواعد سازمان را رعایت نمیکند، آیا در بزنگاهها مشکل آفرین نخواهد بود؟ پس از هولیگانیسم رسانهای جلوگیری کنید.
به رفتارهای ناهنجار و تخریبگرانه هواداران فوتبال مانند درگیری و نزاع خیابانی و ارعاب، آشوبگری، اوباشگری یا هولیگانیسم میگویند. این رفتار جامعهستیزی تلقی میشود. هولیگانها معمولا پیش یا پس از بازی به درگیری با هواداران تیم حریف میپردازند. هولیگانیسم فوتبالی معمولاً به صورت گروهی رخ میدهد و ممکن است در میان آشوبگران، افرادی که هوادار تیم یا ورزشی هم نیستند، همراهی داشته باشند.
یکی از اولین موارد ذکر شده برای هولیگانیسم ورزشی را آشوب و آتشسوزی حومه شهر قسطنطنیه بعد از انجام مسابقه ارابهرانی گفتهاند که بر اثر آن بیش از دهها هزار نفر کشته شدند.
هولیگانیسم فوتبالی در انگلستان در دهه ۱۹۷۰ میلادی همزمان یا بعد از برگزاری مسابقههای فوتبال رواج یافت که معمولاً مخالفان یا موافقان تیمهای فوتبال به عنوان اعتراض یا خوشحالی شروع به انجام اعمال غیرقانونی میکردند.
این مسأله در ایران هم وجود داشته و دارد. مسألهای که ما از آن با عنوان تماشاگرنما یاد میکنیم. عمده این رفتارها شامل دشنامگویی دستهجمعی به افراد مختلف یا تیم مقابل در ورزشگاه، انفجار مواد محترقه در ورزشگاه، کندن و آتش زدن صندلیهای ورزشگاه و آسیبرسانی به ناوگان حمل و نقل به ویژه اتوبوسهاست. در بازی سپاهان و پرسپولیس در لیگ برتر فوتبال ایران ۸۷-۸۶ در اصفهان، بر اثر پرتاب مواد محترقه یک سرباز وظیفه نیروی انتظامی به سختی مجروح شد و بینایی خود را از دست داد. اما این مسأله به همینجا ختم نمیشود. نمونه دیگری از هولیگانیسم در شبکههای اجتماعی و بعضا در رسانهها میتوان دید. مثلا تصور کنید در مسابقات جام جهانی فوتبال خطای سهوی داوری رخ دهد، خب واضح است که چه اتفاقاتی در صفحات داور در شبکههای اجتماعی رخ خواهد داد. اینها را چه بنامیم؟ آیا بازهم تماشاگرنما هستند؟
یا در نمونه دیگری، آقای فرهاد مجیدی کلیپی از خود منتشر میکند که در آن مأمور نیروی انتظامی از وی میخواهد که تست الکل بدهد. مسأله به وضوح روشن بود. بحث سر آبی یا قرمز بودن هم نبود. قوانین و قواعدی است که باید به آن پایبند باشیم. خود فرهاد مجیدی هم سرانجام عذرخواهی کرد. اما عدهای در این میان حق را نمیبینند و شروع میکنند به اعتراض که چرا از یکی از اسطورههای فوتبال خواسته شده که تست الکل بدهد.
یا در نمونه دیگری، مجری یک برنامه ورزشی، قواعد و اصول حرفهای را رعایت نمیکند؛ هنگامی به حق تذکر دریافت میکند، به جای عذرخواهی و اصلاح رویه، شروع به ابراز رفتاری پوپولیستی و مظلومنمایی میکند و عدهای هم همراهش میشوند. مثلا تصور کنید آقای نجمالدین شریعتی که همه او را از شبکه سه و برنامه سمتخدا میشناسند، بخواهد برنامهای با موضوع پزشکی و در گفتوگو با وزیر بهداشت بسازد، یا مثلا بخواهد آقای رضا رحمانی وزیر صمت را دعوت کرده و راجع به سیاستهای این وزارتخانه گفتوگو کند. خب تصورش عجیب خواهد بود و این مجری محترم و هر مجری دیگری، میداند که باید در حوزه خودش باید ورود کند.
مثالی که بیان شد، اگرچه موجب مطایبه شد، اما حقیقتی است که در برخی برنامههای تلویزیونی صورت میگیرد. مجری برنامه ورزشی، در حوزه سیاست خارجی ورود میکند و با وزیر امور خارجه، در حوزه سیاست خارجی و برجام گفتوگو میکند! در مسائل حوزه سینمایی ورود میکند، اما نه هر مسألهای! تنها به مسائلی ورود میکند که محل مناقشه است؛ مثل تبریک به آقای اصغر فرهادی! یا اینکه در ضمن گزارشگری فوتبال، راجع به اختلافات خود و شبکه، متلک میاندازد! این رفتار به معنای عدم رعایت قواعد کاری و اخلاقی در صداوسیما است. بالاخره هر سازمان و ادارهای قواعد خودش را دارد.
به سازمان صداوسیما نقدهای فراوانی وارد است. اما اینکه از خود صداوسیما جایزه بگیری و در همان زمان و در حضور مدیران صداوسیما از بیمهریهای سازمان صداوسیما انقاد کنی، دور از انصاف است. این عدم رعایت اخلاق و انصاف، امری واضح است و احتیاجی به هوچیگری ندارد. همانطور که در مسأله فرهاد مجیدی، مأمور نیروی انتظامی به وظیفه قانونی خود عمل کرد، رؤسای سازمان نیز باید با تدبیر و آیندهنگری راه صواب را تشخیص دهند. فردی که قواعد سازمان صداوسیما را رعایت نکرده، آیا در بزنگاهها و بحرانهای اجتماعی و سیاسی مشکل آفرین نخواهد بود؟ لطفا از هولیگانیسم رسانهای جلوگیری کنید.
فارس