به گزارش
تابناک اصفهان، عصر فرا ارتباطی حاضر، فرصت خوبی برای شبکه های مجازی و تلویزیون ها و رادیو ها به عنوان رسانه های نویت ایجاد کرده است، از همین رو رسانه های سنتی مثل روزنامه و کتاب بسیاری از مخاطبین خود را از دست داده اند، البته این به معنای حذف آن ها از جامعه نیست.
به هر حال در این عصر نیز عده ای صبح به صبح از خواب که بیدار شدند، طبق عادت به دکه روزنامه فروشی می روند و روزنامه مورد علاقه خود را خریداری می کنند.در کنار آن روزنامه ها هم در راستای رسالت های خود به اطلاع رسانی و تحلیل در فضای رسانه ای موجود می پردازند.
روزنامه اصفهان زيبا پيرامون خودکشی پناهجوی نوجوان اصفهانی در اروپا نوشت:
جامعه جهانی در دنیای امروز از بحران های متعددی از قبیل تروریسم، افراط گرایی، جنگ، خشکسالی و ... رنج می برد. با وجود این، یکی از بحران های اخیر که ریشه در بسیاری از این مشکلات دارد و امروز دامنگیر بسیاری از افراد و جوامع شده است، «بحران پناهندگی» نام دارد. پناهندگی در برخی موارد از جمله جنگ و خشکسالی و بلایای طبیعی و یا برخی مشکلات شدید اقتصادی در برخی از کشور رایج و دارای سابقه بسیار طولانی است؛ برای نمونه، در این روزها که کشور جنگ زده سوریه با بحران خانمان سوز جنگ داخلی دست و پنجه نرم می کند، میلیون ها سوری مجبور به پناهندگی اجباری شده اند.
در همین زمینه، کشورهای دیگر نیز برای جلوگیری از ورود این مهاجرین غیرقانونی، قوانین و مقررات بسیار سختی وضع کرده اند که عموما موجب خسارات و زیان های جسمی و روحی فراوانی برای آوارگان و پناهندگان شده است. در بسيارى موارد، پناهجو چندين سال در شرايط حقوقى نامعين و بلاتكليفى است تا با تقاضاى پناهندگى اش موافقت شود. به جرات می توان گفت، در اين مرحله پناهجويان يكى از سخت ترين دوران اقامتشان را چه از نظر حقوقى و چه از نظر روحى می گذرانند. بر طبق قوانین جدید مهاجرت، تنها مهاجران کشورهای عراق، سوریه و افغانستان به دلیل وجود جنگ داخلی در کشورهایشان اجازه ورود به اروپا را به دست میآورند، بنابراین در این شرایط، امکان پناهندگی برای ایرانی ها وجود ندارد. با این وصف، در میان خبرهای فراوانی که در مورد پناهجویان اغلب سوری منتشر می شود، گاه به خبرهایی در مورد پناهجویانی از ایران بر می خوریم که برای زندگی بهتر ، راه مهاجرت به غرب را در کنار سوری ها و افغان ها در پیش گرفته اند و برخی از آنها برای پذیرش از سوی غرب، دست به اقدامات عجیبی چون دوختن لب های خود در مرزهای مقدونیه و یونان زدند.
در همین حال، سایت دویچه وله آلمان اخیرا از خودکشی یک نوجوان پناهجوی ایرانی و البته اهل اصفهان در این کشور خبر داده است. آن طور که این رسانه آلمانی نوشته، پدر این پسر او را برای زندگی بهتر به آلمان برده اما پسر با مشاهده وضعیت اسفناک پناهجویان در آن کشور، خواستار بازگشت به ایران بوده است. دویچه وله می نویسد: «یک پناهجوی ۱۶ ساله ایرانی در آلمان خود را حلقآویز کرد. پدر او در ارلانگن واقع در ایالت بایرن تقاضای پناهندگی داده و مادرش در ایران زندگی میکند. ظاهرا شرایط سخت کمپ پناهندگی علت این اقدام بوده است. حسین تنها فرزند ۱۶ ساله یک خانواده ایرانی سهشنبه شب ۱۹ آوریل ( ۳۱ فروردین) خود را در یک کمپ پناهندگی در آلمان حلقآویز کرد.
این پدر و پسر شش ماه پیش از راه زمینی به ترکیه رفته و از آنجا از راه دریا خود را به آلمان رساندند تا به گفته پدر حسین، از آنچه او شرایط بد اجتماعی ایران نامید، خلاص شوند. دو ماه اول را در یک کمپ موقت بودهاند که شرایط خوبی داشته، اما از چهار ماه پیش آنها را به یک سالن بسکتبال منتقل کردهاند؛ جایی که حدود ۷۰ زن و مرد و کودک و پیر و جوان با هم و بدون هیچگونه جداسازی فضا، صبح را به شب و شب را به صبح میرسانند.»
به نوشته دویچه وله، «یکی از بستگان حسین میگوید وضعیت غذایی این کمپ نیز بسیار بد است و بیش از هر غذایی به آنها کالباس میدهند، به طوری که اکثر ساکنان بیمار شدهاند. آخرین وعده غذایی نیز ساعت ۶ بعدازظهر داده میشود و پس از آن دیگر خبری از غذا و خوراکی نیست. ساکنان این کمپ اجازه آشپزی و یا بردن غذا به داخل سالن را هم ندارند.» پدر حسین به این رسانه آلمانی گفته است: «رفتار مسوولان این کمپ بسیار مهربانانه و مسوولانه است، اما شرایط اینجا وحشتناک است.» این پدر به دویچهوله میگوید: «گفتم بچهام را اینجا بیاورم تا خوشبخت شود، اما متاسفانه بعد از دو ماه ما را به این سالن بسکتبال آوردند. همه از دینها و زبانهای مختلف، بچه و بزرگ با هم به طور خیلی افتضاحی زندگی میکنیم. بچه من دیگر طاقت این زندگی را نداشت، چندبار به من گفت میخواهم به ایران برگردم، اما مسوولان با وجود اینکه من امضا دادم که او برگردد، گفتند چون پدرش میخواهد اینجا بماند باید مادرش از ایران تست ژنتیک بفرستد که مشخص شود مادر واقعی اوست. یک بار هم رگ دستش را زد، یک بار قرص خورد تا چند شب پیش که متاسفانه خودش را خلاص کرد.»
پدر حسین تاکید میکند که فرزندش سابقه هیچگونه بیماری و افسردگی در ایران نداشته و در طول این چند ماهی که به این کمپ آمدهاند به شدت افسرده شده و چند بار هم گفته است اگر تا هفته دیگر ما را از اینجا منتقل نکنند خودم را میکشم. پدر حسین اما میگوید: «من هیچوقت باور نمیکردم که تنها فرزندم واقعا خودش را بکشد.» حسین یک هفته بوده که در مدرسه ثبتنام شده و مشغول یادگیری زبان آلمانی بوده، اما مشخص نیست چرا در سهشنبه شب ناگهان و بدون آنکه از تصمیم خود با کسی صحبت کند دست به خودکشی میزند. پدر حسین خود متوجه مرگ فرزندش میشود؛ پیش از آنکه کسی به او اطلاع دهد: «با یکی از دوستانم از در کمپ آمدیم بیرون، دیدم روبه روی در کمپ توی پیادهرو یک مرد با موبایل به آلمانی حرف میزند و یک نفر هم پایین پایش روی زمین خوابیده. رفتیم جلو و دیدم متاسفانه فرزند خودم است.» به نوشته دویچه وله، خواسته پدر حسین آن است که بتواند جنازه پسرش را به اصفهان نزد همسرش بفرستد. او میگوید مادر حسین پس از شنیدن این خبر بسیار بیتابی میکند و میخواهد هرچه زودتر پیکر فرزندشان نزد او به اصفهان بازگردد.