به گزارش تابناک قم، هفته گذشته طی انجام اقداماتی کوردلانه و اغتشاشگرانه، عدهای اقدام به برهم زدن نظم عمومی و امنیت شهر کرده و در ادامه تخریبها و عقده گشاییهای خود، جمعی برای خلع سلاح حوزه ۱۵ بسیج سیدمعصوم واقع در میدان نبوت به این مکان حمله کردند. اقدامی که اگر منجر به واقعیت میشد مشخص نبود این جماعت به دور از انسانیت چه بر سر شهر و شهروندان میآوردند.
این اقدام خصمانه با مقاومت تعداد کمی از بسیجیان روبرو شد و اغتشاشگران از رسیدن به هدفشان بازماندند.
در سوی دیگری از این شلوغیها جوانی جان بر کف به میدان آمده، روبروی اغتشاشگرانی که نه به بیت المال رحمی دارند نه به انسانها ایستاده تا امنیت و نظم را بر شهرش حاکمکند. جماعتی که در کارنامه خود چاقو زدن یک باغبان شریف را دارند آتش خشم خود که نتجیه تحریکات لیدرهای غربگرا و تجزیه طلب میباشد را به تیغه چاقویی سپرده و با ضرباتی پی در پی سینه مهدی زاهدلوئی را میدرند. وحشیانه و بی رحمانه مهدی را زخمی میکنند، مهدی که عرصه برایش مهم نبود، به مردم میاندیشید و انجام وظیفه، کرونا و اغتشاش هردو میدانی بودند که حضورش را لازم میدانست، مزد زحماتش برای مردم در روزهایی قرنطینهای که وحشت کرونا جان مردم را فرا گرفته بود، و تلاشش برای ایجاد نظم، شهادت شد.
شهادتی که اطلاعش به خانواده مهدی اینچنین بود
عالیترین مقام سپاه استان قم، سردار موحد به همراه چند تن از معاونین و مسوولان استانی به منزل شهید میروند، با در آغوش گرفتن و بوسه بر پیشانی پدری که دست گلش را تقدیم نظام مقدس کرده است، غم و شادی درخانه جریان میابد.
پیراهن سیاه و اشک چشم همراه ظاهر پدری میشود که ثمره عمرش را باید به خاک بسپارد، خاک سردی که شاید جسم مهدی را در آغوش بگیرد،، اما یاد و راهش را پر رنگتر خواهد کرد.
اشکها و بغض پی در پی پدر باور شکستن را برای ما تداعی میکند، اما لحظاتی بعد دوشادوش فرماندهان نظامی نشسته و گویی خود را در صف اول میدان جنگمی بند، لب میگشاید و رجز میخواند: (خوش به حالش، راه خوبی را رفت، ما امام حسین را داریم، ما امام زمان را داریم) حرفهای دلش را میزند، در آغوش مهمانان برای جوانش طلب حلالیت میکرد، در سویی دیگر مادرش معجر سیاه بر سر میکند و دل از دیدن شادی و خنده پسرش میشوید.
پدرش ممتد صدا میزد مهدی، فدای سر رهبر، فدای سر امام زمان، صدای روضه خانه را فرا میگیرد. زجهها و نالهها لحظه به لحظه بیشتر میشود، روضهای به زبان ترکی بغض جمعیت را میشکاند.
خوب که نگاه کنی این صحنهها تکراری هستند، انگار که سالهای جنگ است و خبر شهید پاک دیگری به خانواده اش سپرده شد، صدای روضه، اشک و دلهای نا آرام سکانسهای پر عشق همان روز هارا تداعی میکند چرا که مهدی زاهدلویی خط و راه همان جوانان را ادامه داد او که عکس یادگاری اش بر سر مزار شهدا مهر تثبیت شهادت طلبی اش است، حالا میهمان همانهایی شد که دلبسته شان بود.
خون مهدی زاهدلوئی ها، ستاره میشود برای شناخت راه
(راه را با این ستارهها میتوان پیدا کرد) این تعبیر را امام خامنهای پیرامون شهدا فرمودند، تعبیری که با نگاه موشکافانه میتوان به راحتی آن را پذیرفت.
مهدی زاهدلوئی پیرو و دنبال رو راه شهدا بود و در دنیای منافقین و تجزیه طلبان پای نظام مقدس و انقلاب اسلامی ایستاد و از گرانبهاترین سرمایه اش، جان عزیزش، گذشت تا امنیت بر شهرش حاکم شود و با خون خود راه واقعی را نشان دهد، نشان دهد که امروز در انفعال و کم کاری عدهای در خواب، ذهن جوانان مسموم میشود، توسط امثال علی کریمی و مسیح علی نژادها که پول همه هویتشان شده.
مهدی زاهدلوئی رحمت الله علیه به جایگاهی رسید که ما حسرت به دلش هستیم، اما حالا جبران این لطف و ایثار مهدی ادای دین به اینجوان و خانواده اش است، ادای دینی که توان رسانهای و پشتیبانی مسوولان استانی و کشوری را پیش از پیش طلب میکند.
حمیدرضا جعفرزاده