کد خبر: ۱۵۲۹۹۵
تاریخ انتشار: ۰۷ دی ۱۳۹۴ - ۰۰:۱۰ 28 December 2015

از یک جهت خیلی جالب و امیدوار کننده است که همه برای مجلس شورا ثبت‌نام کرده‌اند. فی‌نفسه علامت بدی نیست که ملت خود را صاحب صلاحیت نمایندگی بدانند.

چند سال پیش دعوت شده بودم به سمیناری. از همین سمینارهای الکی که سخنرانانش درباره پیوندهای ناگسستنی گودرز و شقایق لکچر می‌دهند و دست آخر نشان یادبود می‌گیرند و می‌روند پی کارشان. یک پانل بود که رئیس داشت و سه سخنران. من سخنران دومش بودم. با دو سخنران دیگر رفتیم روی سن. یک مجری، یک چیرمن، سه تا هم سخنران. جمعا پنج نفر. نورافکن هم روشن کرده بودند انداخته بودند روی چشم‌مان که جایی را نبینیم. تمام که شد آمدیم پایین دیدیم، تعداد ما که بالا بودیم از اینها که پایین بودند بیشتر است. تازه اینها که پایین بودند یکی‌شان عکاس بود و یکی‌شان تصویربردار. یکی هم مسوول ستاد خبری. یک نفر هم نمی‌دانم به چه دلیل خورده بود پس‌کله‌اش که بیاید و فرمایش‌های ما را بشنود...

یادم آمد قصه‌ای بامزه‌تر. یک بار در نمایشگاه مطبوعات، خیلی سال پیش، برای من سخنرانی گذاشتند. هر سه دقیقه یک بار هم توی بلندگوها اطلاع‌رسانی ‌کردند که «آقای میرفتاح، سردبیر مهر قرار است در فلان سالن سخنرانی کنند.» سر ساعت مقرر، حتی کمی جلوتر رفتم. اگر بگویید پرنده پر می‌زد، نمی‌زد. حتی مگس هم پر نمی‌زد. من بودم و مدیر سخنرانی‌ها. آن موقع هنوز سیگار کشیدن قبیح نبود کسی هم منع نمی‌کرد. دوتایی ایستادیم به سیگار کشیدن، محض درمان، یک نفر هم نیامد بگوید خرتان به چندمن.

یک ربع بعد دیدم پیرزنی عصازنان می‌آید طرف‌مان. گفت: «آقای میرفتاح همین‌جا قرار است سخنرانی‌کنند؟» ذوق بی‌اندازه کردم. جلوی مدیر سخنرانی‌ها سرم را بالا بردم که بالاخره هستند کسانی که مشتاق شنیدن عرایض بنده باشند. گفتم «مادر هنوز سخنرانی شروع نشده.» گفت: «من به سخنرانی کاری ندارم. خود میرفتاح را می‌خواهم ببینم.» با تعجب گفتم: «جانم؟» گفت «من مادر رحیم‌ام. هفته دیگه دارم می‌رم امریکا دیدنش. اینجا تو بلندگو اسمت رو شنیدم، گفتم بیام ببینم برا رحیم پیغامی، پسغامی، چیزی نداری؟ [رحیم همکارمان بود در سوره که مهاجرت کرد امریکا. خدایا به سلامت دارش] کمی وارفتم و مقدار معتنابهی سلام بدرقه راه مادر رحیم کردم و برگشتم به کشیدن سیگار دوم با مسوول سخنرانی...

حالا چرا اینها یادم آمدند؟ مناسبت ذکر این خاطرات چه بود؟ گفتند اخیرا - آنقدر- آوازخوان زیاد شده که رادیو نمی‌تواند بگوید «شنوندگان عزیز، توجه شما را به صدای خواننده‌ای جدید جلب می‌کنم.» شنونده‌ای نمانده. همه خواننده شده‌اند. مجری رادیو باید جمله‌اش را اصلاح کند که «خواننده‌های عزیز، توجه شما را به صدای شنونده‌ محبوب‌مان جلب می‌کنم.» بلاتشبیه، بلاتشبیه مجلس هم دارد همین می‌شود. آنقدر متقاضی وکالت زیاد شده که می‌ترسم کسی نماند آخرش که رای بدهد.

یک بار ما توی مدرسه قرار بود نماینده کلاس معرفی کنیم. کلاس چهارم یا پنجم ابتدایی بودم. از چهل نفر دانش‌آموز کلاس، سی و هشت نفرشان کاندیدا شدند. آن دو نفر هم که نشدند یکی‌شان اوریون گرفته بود نیامده بود یکی‌شان هم بی‌ادبی کرده بود معلم از کلاس با اردنگی بیرونش انداخته بود. حاصل رای‌گیری این شد که کسی رای نیاورد چون هر ٣٨ نفر به خودشان رای دادند. هر کسی یک رای آورد و وقت کلاس گرفته شد. دست آخر ناظم چند نفر را وادار به انصراف کرد تا بالاخره تعداد کاندیداها کمتر از رای‌دهنده‌ها شد و نماینده کلاس هم ناپلئونی انتخاب شد...

من البته به ساحت رفقای ثبت‌نام کرده جسارت نمی‌کنم. هرکس لابد در خودش توان وکالت دیده که ثبت‌نام کرده. اما یک نکته قابل تامل دیگر هم هست. در این چندساله ملت یک چیز را فهمیده‌اند. کار سیاسی هیچ تخصصی نمی‌خواهد و هر کس در هر مرتبه‌ای می‌تواند وزیر و وکیل شود. نه درس خاصی، نه دوره ویژه‌ای، نه کارآمدی فوق‌العاده‌ای، هیچ چیزی نمی‌خواهد.

مگر اینها که تا حالا بوده‌اند چه تخصص فوق‌العاده‌ای داشته‌اند یا چه نطق عجیب و غریبی کرده‌اند که مجری‌ها و بازیگرها و ورزشکاران و معلم‌ها و فیلمسازان و کاربران فیس‌بوک و صاحبان صفحات پرفالویر اینستاگرام و غیره و ذلک از پسش برنیایند؟

اما واقعیت این است که نمایندگی، هنر است و احتیاج به لوازم و اسباب و مقدمات دارد و نباید منصب آن را کسانی اشغال کنند که لایتشخص هر من المر (مر از بر صحیح‌تر است. هر چند منظور را با بر هم می‌شود فهمید.) اگر می‌خواهید صحبت‌های‌تان من‌باب ادخال سرور فی قلب مومن، توی تلگرام و واتس‌آپ دست به دست بشود و موقع نطق‌تان همه بخندند و نابلدی‌تان را در امور سیاسی و اجتماعی، بدل از شوخ، پیش چشم بیاورند، شما هم هر که هستید بروید ثبت‌نام کنید و به فامیل‌تان بسپرید که رای بدهند. اما اگر اعتبار و احترام‌تان را باارزش‌تر از این حرف‌ها می‌دانید، بنشینید توی خانه تا به‌موقعش به آدم‌های باصلاحیت و سیاسی و تیزهوش و خیرخواه رای بدهید...

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار