کد خبر: ۱۵۱۹۱۶
تاریخ انتشار: ۰۵ دی ۱۳۹۴ - ۱۳:۳۴ 26 December 2015

گفته می‌شود در جلسات هفتگی که با محوریت لودویگ ویتگنشتاین در کمبریج برگزار می‌شد، یک شرط اساسی باید رعایت می‌شد: کوتاه و گزیده صحبت کردن در عین دقیق و مستدل بودن.

معروف است که ویتگنشتاین که آدمی عصبی و پرخاش جو بود، درازگویی سخنران‌ها را به هیچ‌وجه تاب نمی‌آورد و به محض اینکه حس می‌کرد طرف به اطاله کلام افتاده واکنشی تند نشان می‌داد و حتی جلسه را ترک می‌گفت. حتی مشهور است میان سخنران‌ها رقابتی برای کوتاه حرف زدن ایجاد شده بود. ویتگنشتاین خودش در این قضیه سرآمد بود. او را معمولا به عنوان یکی از دو فیلسوف بزرگ قرن بیستم می‌خوانند، اندیشمندی که خودش به کم‌گویی و گزیده‌گویی معروف بود و غیر از آثار اندکش، خطابه‌ای درباب اخلاق که در سال ١٩٢٩ در لندن ایراد کرد، شاهد این ادعاست: موجز و روشن.

ویتگنشتاین همچنین از بنیانگذاران و مهم‌ترین چهره‌های شیوه‌ای از فلسفه ورزی بود که امروزه به عنوان فلسفه تحلیلی شناخته می‌شود، شکلی از تفلسف که عمدتا به تحلیل زبانی می‌پردازد و در وهله اول می‌کوشد زبانی روشن و استدلال اختیار کند.

فیلسوفان تحلیلی مثل ویتگنشتاین حتی تا آنجا پیش رفتند که تلاش کردند با بهره گرفتن از زبان منطق جدید مسائل فلسفی را بیان کنند و تا جایی که ممکن است از به کار بردن اصطلاحات و مفاهیمی که معناهای متعدد دارد، دوری کنند. البته انتقادات زیادی از سوی فیلسوفان دیگر به این روش‌ها وارد شده که در یک یادداشت کوتاه نمی‌شود به همه آنها پرداخت و قطعا هدف ما هم این نیست.

در واقع در این یادداشت می‌خواهیم نکته دیگری را گوشزد کنیم: پرهیز از پرگویی و مبهم و چند لایه حرف زدن. ما همه روزه خواه ناخواه درگیر گفت‌وگوهای زیادی می‌شویم. گاه می‌شود در یک مکالمه ساده یکی از طرفین شروع می‌کند به ارایه خطابه‌ای بلند و بالا، بدون اینکه مبنای حرف‌هایش مشخص باشد. بسیاری مواقع معلوم نیست که گوینده می‌خواهد چه چیز بگوید و به قول معروف حرف حسابش چیست. از قضا خیلی وقت‌ها مخاطب که در برابر این وراجی بی‌ثمر خسته می‌شود، به سخنور که متکلم وحده شده و آداب گفت‌وگو را رعایت نمی‌کند می‌گوید بی‌خیال، اینقدر فلسفه‌بافی نکن! یعنی این باور غلط در ذهنیت عمومی رواج یافته که فلسفه ورزی مترادف است با درازنفسی و حرف‌های بی‌سر و ته زدن.

قصد ما از اشاره آغاز سخن به ویتگنشتاین و روش فلسفه‌‌ورزی او نیز همین است، اینکه فلسفه ورزی اتفاقا برخلاف وراجی بی‌سروته است و بر خلاف تصور عمومی، فیلسوف کسی نیست که خطابه‌های بلند و بالا بیان کند. فلسفه ورزی بر عکس به معنای روشن سخن گفتن، مستدل حرف زدن و ارایه تحلیل‌های دقیق و روشن است. همان آرمان دکارت که به دنبال ایده‌های واضح و متمایز بود.

اتفاقا در آغاز نیت فلسفه به معنای دقیق کلمه با همین آرمان شروع شد. آنها که مکالمه‌های سقراط را خوانده‌اند می‌دانند که این بنیانگذار فلسفه ورزی در گفت‌وگوهایش تلاش می‌کند تا جایی که ممکن است واضح و مشخص بیان کند. روش او در استدلال تحلیل است. مثلا در مکالمه مشهور جمهوری یک مفهوم به ظاهر ساده یعنی عدالت را وسط می‌گذارد و گام به گام مثل قابله‌ای حاذق حقیقتی را که در ذهن هر کدام از مخاطبان بحث هست، از دل آنچه گفته‌اند، بیرون می‌کشد.

کار سقراط به جای مبهم گویی و پیچیده حرف زدن، روشن کردن محل بحث و نور تاباندن بر زوایای تاریک است. بزرگ‌ترین مخالف سقراط هم سوفیست‌ها هستند، کسانی که به نظر او می‌کوشند با سفسطه کردن آب را گل آلود کنند و حرف خود را به هر بهایی به کرسی بنشانند.

فلسفه بر عکس حرف دقیق زدن و دقیق حرف زدن است، مستدل و منطقی و به دور از وراجی‌های رایج. فیلسوف در گام نخست می‌خواهد به ما این نکته را گوشزد شود که زیاد حرف نزنیم، در بسیاری مواقع سکوت فضیلت است. گام بعدی دقت در کلام و مشخص کردن اول و آخر بحث است. هدف ما از مکالمه چیست، چه چیزی می‌خواهیم بگوییم و چگونه آن را بگوییم، مستدل و منطقی. کار فیلسوف گمراه کردن دیگران در هزارتوهای بی‌پایان نیست، ویتگنشتاین در تعبیری به یادماندنی فلسفه ورزی را خیلی مختصر و مفید نشان دادن راه خروج به مگس از بطری مگس‌گیر می‌خواند.

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار