آدمیزاد تابعی از زمان و مکان است. ما بیرون از سیاره زمان و مکان نمیتوانیم از خود تعریفی داشته باشیم. روایتهای ما، عمر ما، زندگی و هرآنچه در اطراف ما اتفاق میافتد و میگذرد، به اینکه کجا هستیم، چرا هستیم، چگونه هستیم، در چه زمانی هستیم و در چه مکانی زندگی میکنیم، بستگی دارد و این نسبت در جهان اطراف ما و زندگی ما همیشگی است. همین است که برای هر تعریفی باید به این موقعیت زمانی و مکانی رجوع کنیم و تعاریف خود را نسبت به آنها بسنجیم.
«اخلاق» هم در همین تعاریف گنجانده میشود و به نسبت موقعیت زمانی و مکانی ما بستگی دارد. «اخلاق» در اجتماع، به ظرفیتهای علمی، فرهنگی و اجتماعی، سواد عمومی، دانش عمومی و کلیت آنچه یک جامعه را دربرمیگیرد، بستگی دارد. ما نمیتوانیم «اخلاق» را مربوط به حوزهای خاص بدانیم یا بگوییم قشر خاصی باید این اخلاق را رعایت کنند و قشر خاصی هم میتوانند از آن به سادگی بگذرند.
حتی نمیتوانیم تعریفی که از «اخلاق» در جامعهای دیگر وجود دارد را به جامعه خود وارد کنیم و از مردم جامعه خود، با مناسبات فرهنگی، سنتی و... بخواهیم که «اخلاق» مردمان جامعه دیگر با تفاوتهای دیگر را بپذیرند.
«اخلاق» مختص به روزنامهنگاران نیست. مدیران رسانهها، روزنامهنگارها، خوانندهها، مدیران نهادهای مختلف، مردم و هرآنکسی که در مجموعه جامعه ایرانی قرار میگیرد، باید تابع «اخلاقی» باشد که در جامعه ایرانی تعریف شده.
پایبندی به اصول «اخلاقی» نه فقط وظیفه روزنامهنگار و رسانهها که وظیفه همه است و اینطور نیست که برای روزنامهنگار محدودههای اخلاقی تعریف کنیم و دیگران را مبرا از رعایت خطوط قرمز بدانیم.
عمر رسانه در هر جامعهای، دامنه اخلاق آن رسانه را تعریف میکند. ملاحظات اخلاقی در حرفه روزنامهنگاری در جامعه ما روایت میکند؛ نباید مرزهایی را بشکنیم و زیرپا بگذاریم که ممکن است به شهروندی، چهرهای، نهادی، مسئولی و در نهایت به جامعه آسیب برساند.
میگوید نباید آشوب و آسیب ایجاد کرد و باید در چارچوب قانون پرسشگر بود و به دنبال حقوق واقعی و قانونی جامعهای که در آن زندگی میکنیم. این چارچوب اخلاقی مرزهای ما است، چارچوبی که در امتداد خطوط کلی اخلاق حرفهای روزنامهنگاری که شامل صحت، دقت و امانتداری است، تعریف میشود. روزنامهنگار ایرانی، نمیتواند و نباید دروغ بگوید، نمیتواند راست آزمایی نکند، نمیتواند همراه با اخلاق عمومی جامعه نباشد یا امنیت ملی را نادیده بگیرد و امنیت روانی جامعه را به آشوب بکشاند.
اما این ملاحظات «اخلاقی» که برای روزنامهنگاران در جامعه ایرانی تعریف میشود، ممکن است در جامعه دیگر، چندان مهم نباشد و معیارهای دیگری مدنظر روزنامهنگاران آنها باشد و اصول دیگری چارچوبهای اخلاقی روزنامهنگاران را تعریف کند.
اصل اخلاق رسانهای ما رعایت حق زندگی فردی افراد است و اینکه آسیبی تولید نکنیم. ما روزنامهنگارانی که کنترلکننده هستیم، میتوانیم روی افکار عمومی تاثیر بگذاریم و باید مدافع منافع ملی باشیم.
اما انگار گاهی این رعایت اخلاق، تنها وظیفه روزنامهنگاران است و دیگر شهروندان (چه در سمتهای مدیریتی و چه شهروندی عمومی)، این مرزها را از یاد میبرند و مسئولیت را از دوش خود برمیدارند.
نمیخواهم بگویم همه و نمیخواهم بگویم از سرآگاهی یا زبانم لال (تاکید میکنم روی این زبانم لال) از سر بیاعتنایی به منافع ملی. اما گاهی در پروندهای و در ماجرایی که شهروندان یا مدیران مختلف، بار مسوولیت را از دوش خود برمیدارند.
مثلا وقتی سوخت خودروها دچار مشکل است و آلودگی هوا ایجاد شده، نه مدیر مسئول حاضر به پذیرش مسئولیت خود است و نه آن شهروندی که بدون رعایت سلامت فنی خودرو به خیابان آمده. در مقابل پرسشهای روزنامهنگاران هر کدام ترجیح میدهند که منفعت شخصی و گروهی خود را در نظر بگیرند و با رد شدن از خطوط اخلاقی، منافع جامعه را به خطر میاندازند. اینجاست که دیگر نمیتوانیم بگویم تنها روزنامهنگاران موظف به رعایت اخلاق حرفهای هستند و با همین مثال ساده میتوان اثبات کرد حتی یک بیاخلاقی کوچک هم دامنه گسترده پیدا میکند و آسیبهایش غیرقابل کنترل میشود.
رسانهها و روزنامهنگاران و اهالی رسانه در کنار پایبندی به اخلاق، موظف به پرداخت درست نسبت به مطالبات مردم و پرسشهای مستدل، موجه و قابل استناد هستند و در مقابل مدیران هم باید با در نظر گرفتن این خطوط اخلاقی، اجازه این فعالیت و پایبندی به اخلاق حرفهای را به روزنامهنگاران بدهند.
چون اگر چنین نشود و اگر رعایت اصول «اخلاق» را فراموش کنیم، مخاطب از رسانهها روی میگرداند؛ دیگر روزنامه نمیخواند، رادیو گوش نمیدهد، تلویزیون نمیبیند و... با عدم رعایت «اخلاق» چه از جانب روزنامهنگارها و چه از جانب مدیران، مردم را به سمت شبکههای اجتماعی و ماهوارهها دعوت میکنیم و آنوقت است که نگرانیها، دغدغهها و اما و اگرهای تازه برای متن جامعه به وجود میآید و منافع ملی ضربه میخورند و متن جامعه دچار آسیب میشود.